عمو جونم تا تو بودي سر وساموني داشتيمتا تو رفتي دل پر خوني داشتيمآي اهل عالم بدونيد عمويي دارمنميدونيد که چقدر مهربونهقامتش تا کهکشونه
لباسش رنگين کمونهتوي چشماي قشنگش هزار هزار آسمونهمهربونه مهربونه مهربونه مهربونهوقتي شبا خواب ندارمروي شونش سر مي زارمتا که خوابم ببره آروم آرومتو گوشم شعر محبت مي خونهواي که چقدر مهربونهشونه هاش بالاتر ازهر چي بلندي روي زمينعمو جونم مي گه اي فرشتهِ روي زمينراه نرو خسته مي شي روي شونه هام بشينروي دوش عمو جون همهِ دنيا رو بيناز تو چشماش مي خونمکه چقدر دوستم دارهاز تو چشمام مي خونهکه چقدر دوستش دارمبه خدا مهربونهبه خدا مهربونهاگر من تب بکنم ، تاب ندارهاگر خار تو پام بره ، خواب ندارهفکر مي کنم عمو جونماگر که با ما نباشهخدا اون روز رو نيارهخدا اون روز رو نيارههر چي ازش ميترسيدمخدايا اومد به سرمعموجون رفت آب بيارهخبرش اومد به حرمعمو جونم با تو دنيامون قشنگهعموجونم بي تو دلها تنگ تنگهعموجونم با تو مثل غنچه بودمعموجونم بي تو يک ياس کبودمعموجونم چرا چشـمات روي هـم بسـته مي شه؟زبونم لال، نکنه گوشت از صداي من خسته مي شه؟حق داري اما من نمي خواستم که برهخاري به پاي تو عمو من به فداي تو عموعمو جونم تا تو بودي غم نيومد!عمو جونم تا تو رفتي ماتم اومد!عمو جونم تا تو بودي دشمنامون مي ترسيدنتو که رفتي چشمت رو دور مي ديدنماها گريون بوديم و اونا همه مي خنديدنعموجونم تا تو بودي چاره داشتيمعموجونم کي لباس پاره داشتيم؟عموجون تا تو رفتي ما همه بي چاره شديمدنبال زينب همه آواره شديمبي گوش و گوشواره شديمعموجونم تا توبودي غم نداشتيمتو رو داشتيم مثل باباديگه چيزي کم نداشتيمتو که رفتي سر به صحراها گذاشتيمپا برهنه روي خارها پا گذاشتيمعموجونم چرا از داغت نمردم؟!عموجونم به خدا من آب نخوردم!عموجونم بي تو سامون نداريممثل زينب جون نداريموقتي که چشمام روي هم بسته مي شهوقتي دلم از زمونه خسته مي شهياد قديما مي کنم عقده هامو وا مي کنم چشمامو دريا مي کنميادش بخير با بچه هاي کوچمون با چادراي مادرامونگوشه يک پياده رو...ياد محرم کرده بوديم فکر حرم کرده بوديمهمه پيرن مشکي به تن سينه و زنجير مي زدنيه قلب کوچک تو سينه مست و خريدار حسيننوشته بود رو پرچما عباس علمدار حسين (عليهما سلام)
عباس ! تا تو بودي خيمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودي چهره ها نيلي نبود دست ها آماده سيلي نبود