سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















شورشیرین

  

   این روزهاهمه از جمعه میگن ومی نویسن،مردم شهر،رسانه ها وحتی مطالب سایت ها و وبلاگها ،تقریباً همه با مطالبی از جمعه ومسافر اون به روزن،اما این وسط انگاریک جمعه،فراموش شده؛جمعه ی  پیش اومده ای که اگه سازندگان اون نبودن معلوم نبود این جمعه ای رو که حالا همه ازش می گن و می نویسن تا چه حد منتظر بودیم؟

جمعه فراموش شده ای که اگه نبود، موقعیت کنونی مون رو نداشتیم،همه افتخارمایه هایی که حالا بهشون می‌نازیم،آرامش جامعه مون وخیلی چیزهای دیگه که... همه مرهون اونه.

   امروز سالروز جمعه سیاهه ! جمعه سیاهی که دقیقاً مثل امروز بود . جمعه 17 شهریور میدان ژاله ! و هزاران گل که پرپر شدن تا من و تو بمونیم، هزاران لاله که بدون اینکه دولت کریمه امام زمانشون رو ببینن رفتن تا انقلاب اسلامی بشه و موقعییت ظهور فراهم! اونها رفتن تا من وتو بمونیم. اما هنوز صدای تکبیرشون بلنده و اون وصیتشون در گوش زمان پیچیده که میگفتن : برادر تو اگر مرا از یاد ببری زندگی را از من دزدیده ای! برادر یاد من راه من است !

   الهی راهیمان کن !    








 


نوشته شده در جمعه 85/6/17ساعت 5:1 عصر توسط دوخواهر| نظرات ( ) |